امروزه طول عمر متوسط کمپانیها در آمریکا و انگیلس به طور چشمگیری کم شده یعنی؛ عمر مفید کمپانیها از ۶۷ سال به ۱۵ سال رسیده است. برخی از کمپانیها، در جشن صد سالگیشان، به نظر میرسد تا همیشه ماندگار خواهند بود. راز کسب و کار موفق این کمپانی بزرگ چیست؟ اما این کمپانیها درسی برای آموختن به ما دارند؟
هاروارد بیزینس ریویو
هاروارد بیزینس ریویو (Hardvard Business Review) یک نشریه عمومی در رابطه با مدیریت است که توسط انتشارات هاروارد بیزینس سالانه منتشر میشود و امتیاز آن برای دانشگاه هاروارد است. این همان موضوعی است که گروه پژوهش هاروارد بیزینس ریویو به آن پرداختند.
برای پاسخ دادن به سؤالات بالا، گروه پژوهشی هاروارد بیزینس ریویو شش کمپانی صد ساله با عملکرد خوب ر بررسی کردند:
- آکادمی موسیقی رویال: از مهمترین مدارس موسیقی در لندن
- رویال شکسپیر: معتبرترین مجموعه فرهنگی هنری مختصر اجرای پروژههای سینمایی و عمدتاً نمایشی
- رویال کالج هنر: اصلیترین انجمنهای هنرمندان در بریتانیا
- ناسا: قطعاً معرف حضور همه شما است. البته اگر اطلاعات بیشتری میخواهید میتوانید در ویکی پدیا توضیحات بیشتری در مورد ناسا بخوانید.
- کالج اتون (Eton College): یکی از گران قیمتترین و مهمترین مدارس انگلستان
- کمپانی ورزش آل بلک: یکی از بزرگترین کمپانیهای ورزشی در بریتانیا
پژوهشگران هاروارد بیزینس ریویو، بعد از ۵ سال پژوهش و بررسی، متوجه شدند کمپانیها چگونه کار میکند و چطور به یک کسب و کار موفق رسیده اند؟ کدام جادویی آنها را در این جهان بدون ثبات، این چنین پایدار و سرپا نگه داشته است. پژوهشگران به زیر پوست این کمپانیها رفتند تا ببینند چطور نفس میکشند و چرا خونهای این شرکتها از بقیه رنگینتر به نظر میرسد؟ همه چیز را در مورد آنها مطالعه کردند و با همکاران آنها مصاحبه انجام دادند.
به نحو فوقالعاده جالبی تمام این کمپانیها با وجود کارهای متفاوتی که انجام میدادند، بسیار شبیه به هم بودند و جوری رفتار میکردند که شیوه تفکر سنتی مورد قبول اکثریت در حوزه مدیریت و بیزینس را به چالش میکشیدند.
پژوهشگران بعد از در میان گذاشتن این اطلاعات با تعداد زیادی کمپانی مثل اپل و رولز رویس، به ۱۲ سؤال کلیدی دست پیدا کردند که هر سازمانی باید این سؤالها را از خودش بپرسد تا یک کسب و کار موفق داشته باشد. با کمک این سؤالها، کمپانی شما در اوج باقی میماند و شما میتوانید مانند کمپانیهای بزرگ ماندگار شوید.
در حالی که اکثر کمپانیها به فکر خدمات بیشتر به مشتری، کارآمدی و بزرگتر شدن و به دست آوردن منابع بودند، کمپانیهای صد ساله سعی داشتند یک اجتماع تشکیل دهند، تخصصهایشان را با دیگران به اشتراک بگذارند و به جای بزرگتر شدن بهتر شدن فکر میکردند. اما این موضوع تنها بخشی از داستان انها است.
در این مقاله از اصول مهمترین کمپانیها صحبت خواهیم کرد و ۱۲ سؤال شما به عنوان صاحب کسب و کار موفق باید از خود بپرسید را مطرح میکنیم.
یک توضیح برای اینکه ساختار این مقاله را بهتر درک کنید!
شاید با خواندن این اصول فکر کنید که این حرفهای قشنگ به درد همان هاروارد، انگلستان و اروپا میخورد. اینجا ایران است و ما چیزهای مهمتری داریم و فرسنگها با این حرفها فاصله داریم. بگذارید بگویم نه؛ خواهش میکنم اینگونه فکر نکنید.
اتفاقاً ایران، جای پیشرفت زیادی دارد و شما فقط اگر کمی به روز باشید، به سرعت از رقیبانتان متمایز میشوید و یک کسب و کار موفق برای خود ایجاد می کنید. حالا فکر کنید که بر طبق استانداردهای جهانی بخواهید مدیریت کنید. بعد از یک مدت کوتاه، در این فضای سنتی کسب و کار، اسم و رسم پیدا میکنید و طعم لذت بخش یک تغییر اساسی را احساس خواهید کرد و اما ببینیم این اصول چه چیزهایی هستند.
نقطه مشترک تمام این شرکتها
اصلیترین نقطه مشترک تمام این شرکتهای صد ساله، یک هسته مرکزی مستحکم است و در مقابل یک حاشیهای که بر خلاف این هستههای مستحکم و غیرقابل نفوذ، بسیار انعطاف پذیر و قابل گسترش است. در این مقاله این دو بخش را تمام و کمال، باز کردهام و اتفاقاتی که در هر مورد می افتد هم بیان کردم.
بخش اول: هسته مرکزی و محکم
اما این سؤال پیش میآید که این هسته مرکزی و مستحکم چطور شکل میگیرد؟ این هسته مستحکم 3 ویژگی مهم دارد:
آنها به دنبال شکل دادن یک اجتماع هستند
آنها به صورت بسیار جالبی آیندهنگر میباشند و چشمشان به ۳۰ سال آینده است. آنها آگاه هستند که برای تصاحب آینده به چه چیزی بیشتر از خدمات و مشتریان زیاد نیاز دارند. یک کسب و کار موفق و بزرگ، یک جامعه کوچک برای خود میسازد.
اما این کمپانیهای بزرگ چطور یک اجتماع ایجاد کردند؟
برای اینکه یک اجتماع برای کسب و کار موفق خود ایجاد کنید، نیاز به آدمهایی دارید که به اجتماع شما بپیوندند، اجتماع آدمها نیاز به ساختن یک جهان دارد.
یک جهان که از قواعد خاص خود ساخته شده است. کسب و کار موفق، جهان تازهای ساختند، جهانی که از افکار و باورهای مختلفی ساخته شده بود و شرایط فعلی را به چالش میکشید. از مؤثر بودن خودشان برای جامعه صحبت میکنند و سعی میکنند، افکار و باورهایی را در آدمها تغییر دهند، نگرش تازه بسازند و جهان تازهای خلق کنند.
به عنوان مثال ناسا از اینکه چه تاثیری بر نوع بشر گذاشته حرف میزنند، کالج اتون از آموزش رایگان هفتاد کودکان در سال صحبت میکند و رویال کالج هنر میخواهد از طریق هنر و طراحی دنیا را تغییر دهد.
استعدادهابه سمت این کمپانیها کشیده میشوند تا به آنها کمک کنند و اهدافشان برسند. اما آنها تنها منتظر جذب شدن و آمدن استعدادها نمینشینند، در عوض آنها روی کودکان سرمایهگذاری میکنند و به آنها مهارتهایی که در آینده مورد نیازشان است، آموزش میدهند.
برای این کمپانی ورزشی آل بلک فوتبال آمریکایی مخصوص برای بازی در دبستان طراحی کرد، رویال کالج هنر هر سال یک مسابقه هنری برای افراد چهارتایی در سال برگزاری میکند بنا سالانه یک برنامه 10 هفتهای برای آموزش فارغ التحصیلان دبیرستان در تابستان در نظر میگیرد.
صدسالهها روند انتصاب و تحویل پست مدیریتی را با جزئیات زیاد و دقت انجام میدهند.
بیشتر سازمانها هر سال یک بار مدیران رده بالای خود را عوض میکنند، در حالی که در کمپانیهای صد ساله، بعضی از مدیران تا بالای ده سال در جایگاه خود باقی میمانند.
این افراد به دانش کلیدی و مقصر بودن کمپانی بر محیط بیرون جهت میدهند. صد سالهها روند ارتقای شغلی و تغییر مدیران را بسیار با دقت طی میکنند. آنها جانشین مدیر را از چهار سال قبل مشخص میکنند، آن را تحت نظر دارندو آموزشهای لازم را به او میدهند.
شاید برای شما خیلی دور از ذهن باشد اما تحویل دادن پست به مدیر بعدی در این شرکتها حداقل یک سال طول میکشد. مدیران سابق هم تا 5 سال بعد در کمپانی میمانند تا پیشنهادات و توصیههای خود را به شرکت بدهند.
این کمپانی مدیران خود شیفته را استخدام نمیکرد. در عوض آنها مدیران متوازی را استخدام میکردند عاشق یاد گرفتند و از مدیران سابق بودند. آنها چه تغییری توانستهاند در آن ایجاد کنند و مدیریت آنها در آینده چه ارزشی به آن کمپانی اضافه خواهد شد؛ نه اینکه به طور دائم به این فکر کنند که وقتی پست را تحویل گرفتند کمپانی چگونه بود و چه مشکلاتی بر سر راهشان قرار داشت.
صراحت و صداقت پایدار، عمل کردن در میان عموم، کمک کردن به دیگران
نکته آخر هستهای مستحکم درون سازمانها، عمل کردن در میان عموم مردم است. این حرف به چه معناست؟
اگر دقت کنید در یک شیرینی فروشی، شیرینیها را در ویترین می چینندو با این کار شما محصولات را میبینیم و انتخاب میکنید. به همین روش جلوی چشم خودتان کل مراحل پخت شیرینی انجام بشود. در این شرایط هم شما به چیزی که میخورید کاملاً اعتماد خواهید داشت و هم کسی که کیک را درست میکند با دقت زیادی این کار را انجام میدهد چون میداند که شما را تحت نظر گرفتهاید.
این کار درصد سالها باعث بالابردن پروفایل کمپانی و تشویق کارمندان به عملکرد بهتر میشود.
یکی از مدیران کالج اتون میگوید:
از لحظه اول که کارم را شروع کردم میدانستم که با دقت رصد میشوم. نه تنها توسط همکارانم و افرادداخل کالج، بلکه توسط افراد بیرون هم رصد میشوم. من نمیتوانستم اشتباهی مرتکب شوم و بقیه متوجه آن نشوند و در در مورد کالای با همه جاهایی که کار میکردم متفاوت است.
برخی از صدسالهها در برنامههایی شرکت میکنند که همه دنیا میبینند مثل سفر به ماه برای ناسا یا مسابقات آل بلک برای و آن کمپانیهایی که برنامههای اینگونه برگزار نمیکنند. مانند رویال کالج هنر، استدیوهایشان برای دیدار عموم باز و در دسترس است.
کمپانیهای بزرگ و خلاقانه انجام میدهند و از طریق کتاب، مقاله کارها را با دیگران به اشتراک میگذارند. به عنوان مثال مهندسین ناسا کارهای خود را به صورت آنلاین منتشر میکند و گلبرگ از آمازون خواست یک فیلم مستند درباره اینکه آنها چگونه کار میکنند، بسازد.
این مصداق بارز شفافیت است؛ شفافیت مفهومی است که اصلاً در ایران جا نیفتاده و یکی از مهمترین تقابلهای فرهنگ شرقی و غربی است.
در فرهنگ شرقی تصور بر این است که هر چیزی که اسرارآمیزتر باشد، برای همگان بیشتر جذابیت دارد و شاید در تربیت تمام ما ایرانیان این میل به مرموز و ناشناخته بودن به صورت ناخودآگاه وجود داشته باشد. از طرف دیگر این مرموز بودن حتی در مواردی برای ما مزیت رقابتی در میان سایر رقبا محسوب میشود. تصور میکنیم که تمام اسرار بیزینس ما و فوت و فن کوزه کری باید فقط نزد خودمان محفوظ بماند و هر چقدر دیگران کمتر سراز کارمان در بیاورند موفقتریم. اما …
این مصداق عقب ماندگی ماست. این همان داستان پیشرفت جهان غرب و عقب ماندگی جهان سومیهاست. شاید عصبانی شوید، اما پیش از عصبانی شدن کمی فکر کنید و البته در کامنتهای این مقاله نظراتتان را با من در میان بگذارید.
ساختن حاشیه انعطاف پذیر
در حالیکه یک هسته مرکزی بسیار مستحکم دارند، برای بهتر شدن و به روز ماندن، موجهایی شکننده در قسمتهای حاشیه خود ایجاد میکنند تا این هستهها مثل هسته مرکزی پایدار و محکم نباشد، بلکه به طور دائم در حال بهروز شدن، پیشرفت کردن و انعطاف پذیری نسبت به تغییرات باشد اما چطور؟
آنها بهترینهای دنیا را پیدا میکنند و با آنها به صورت پاره وقت کار میکنند!
در حالیکه اکثر کمپانیها تلاش میکنند که نیروهای کار و استعدادها را از آن خود کنند و تغییر و چرخش آنها را کم کنند، صدسالهها برعکس عمل میکنند. آنها 70 درصد نیروها را به صورت پاره وقت استخدام میکنند. به همین دلیل آنها بیش از صدها همکار دارند. این کار باعث میشود تا یک موج ادامهدار از ایدههای نو بسازند و همیشه به روز بمانند. صدسالهها در اشتراک نیرو با دیگر کمپانیها همکاری میکنند. این کار نه تنها باعث میشود آنها پر از ایدههای نو باشند، بلکه آنها به گنجینهٔ عظیمتری از استعدادها دسترسی دارند، استعدادهایی که مشغول کارهای ارزشمند در جاهای دیگر هستند.
برای مثال رویال کالج هنر میگوید:
” ما نیازی نداریم که نیروهای تحصیلکرده منحصراً برای ما کار کنند. در عوض به نیروهایی نیاز داریم که فعالیتهای ما را دائماً بازتعریف کنند. دقیقاً به همین دلیل ما از مدیر بخش دیزاین کمپانی فورد خواستیم تا به صورت پارهوقت در پروژه تحرک هوشمند با ما همکاری کند، در حالیکه هنوز با فورد هم همکاری میکرد.” یا مثلاً رویال کالج موسیقی میگفت: “ما با فارغالتحصیلان در ارتباط هستیم و از آنها میخواهیم هر موقع کار جالبی انجام دادند، دانش و تجربهشان را با ما به اشتراک بگذارند.”
همچنین این کمپانیها حواسشان جمع این موضوع است که ایدههای قدیمی را بازتولید و بازیافت نکنند. مثلاً کالج اتون میگوید:
“ما دائماً در جستوجوی دانشجوهای جدید، متنوع و مختلف هستیم تا توانمندی و گوناگونی مجموعه را افزایش دهیم. برای این منظور سال پیش 21 درصد از دانشجوها را به مبلغ مجموعاً 7 میلیارد پوند بورس تحصیلی کردیم. هدف ما این است که با پیدا کردن منابع مالی مختلف، کمتر بر شهریه دانشجو تکیه کنیم.”
همینطور که آنها دادههای و ایدههای نو از کارکنان داخل شرکت میگیرند، از خارج کمپانی هم ایدههای زیادی میگیرند. نه اینکه از بهترینها دنبالهروی کنند، بلکه سعی میکنند بهترینها را پیدا کنند و از آنها چیز یاد بگیرند. مثل کمپانی آل بلک که با مجموعهای از افراد از جمله نیروی دریایی آمریکا همکاری کرد تا یاد بگیرد چطور مدیریت سازمانی را بهتر پیش ببرد.
تصور من این است که انحصارطلبی هم یکی دیگر از آن اخلاقهای نادرست شرقی است. در ایران همه از به اشتراک گذاشتن واهمه دارند. شاید باورتان نشود اما کمپانیهای بزرگی هستند که در قراردادهایشان ذکر میکنند که تا 5 سال بعد از خروج از شرکت هم نیروهایشان حق همکاری با شرکت رقیب را ندارد. من به شخصه از این انحصارطلبی بیزارم و در آرزویی روزی هستم که ما و رقیبانمان همه در کنار هم رشد کنیم، بزرگ شویم، آموختههایمان را به اشتراک بگذاریم و حتی فراتر از این صدایمان در مقیاس جهانی شنیده شود.
آنها روی بهتر شدن متمرکز هستند، نه بزرگ شدن
کمپانیهای زیادی هستند که با غرور از اینکه چقدر نسبت به سال پیش پیشرفت کردهاند، حرف میزنند، اما این برای صدسالهها آنقدر معنایی ندارد. رشد کردن و بزرگ شدن کمپانی برای صدسالهها عصبی کننده است. مثلاً رویال کالج میگفت: “ما نیاز داریم به اندازه کافی بزرگ باشیم تا به لحاظ مالی مستحکم باشیم و تاثیرگذار باشیم. اما نه آنقدر بزرگ که تمرکزمان از بین برود یا کنترل از دست ما خارج شود.”
89 درصد کمپانیهای صد سالهٔ دنیا کمتر از 300 نیروی کار تماموقت دارند. یک تحقیق نشان میداد که انسان میتواند حدود 150 رابطهٔ اجتماعی مستحکم داشته باشد. درنتیجه با شنیدن نتیجهٔ این تحقیق کوچک ماندن این شرکتها برای ما معنی میگیرد. به همین دلیل کالجهایی که ما بررسی کردیم هر سال دو سوم از دانشجویان متقاضی تحصیل را رد میکنند و مثل خیلی از رقبا حاضر نیستند در کشورهای خارجی شعب بزنند.
همان طوری که بزرگ شدن آنها را میترساند، موفقیت هم باعث ترس آنها میشود. صدسالهها به جای جشن گرفتن موفقیتها سعی میکنند موفقیت خود را ارزیابی کنند تا ببینند آیا این موفقیت به جای دیگری آسیب رسانده یا نه و کجا میتوانستند بهتر باشند. (این به نظر من یکی از کلیدیترین نکات کمپانیهای موفق است.
کمپانیهایی که صرفاً با موفقیت در یک یا دو معیار در ورطه جشن و پایکوبی نمیافتند و موفقیت بیش از آنکه باعث شادی برایشان شود، باعث فکر کردن و عمیقتر شدن میشود) این صدسالهها با دقت و وسواس جزییات را بررسی میکنند و هر فاکتوری که بر عملکرد تأثیر میگذارد را به صورت علمی آنالیز میکنند.
به عنوان مثال: کمپانی شکسپیر در رابطه با کسب و کار موفق میگوید:
“ما از اینکه بیشتر از 20 درصد ایدههای جدیدمان جواب بدهند وحشت داریم، چون به این معنی است که احتمالاً چندان هم جدید نیستند!” یا مثلاً ناسا بعد از پروژهها تقریباً دو سال وقت صرف میکند تا از کارمندان درگیر پروژه اطلاعات کسب کند که این فعالیت چطور پیش رفت تا با دقت آن را آنالیز کند. کمپانی آل بلک همیشه بعد از هر موفقیت بیشتر از قبل تلاش میکرد چون اعتقاد داشت که بعد از موفقیت به احتمال بیشتری شکست به سراغشان میآید.
آنها ترجیح میدهند آرام آرام پیش بروند تا اینکه یک موفقیت بزرگ ناگهانی نصیبشان شود. چون وقتی اینطور پیش میروند، اشتباهات خود را به راحتی اصلاح میکنند و دیگران نمیتوانند از آنها تقلید کنند چون به جای اینکه یکباره 1000 درصد پیشرفت کنند هزار بار 1 درصد پیشرفت میکنند.
در نهایت کار هوشمندانهٔ صدسالهها این است که یک خانواده هستند.
صدسالهها افرادی که شبیه به هم هستند و نزدیک به هم فکر میکنند را در یک گروه قرار میدهند تا پروژههای مشترکی با هم انجام دهند. (به جای اینکه روی کارآمدی گروه تمرکز کنند) و بعد این گروههای متفاوت را در پروژههای بزرگتر کنار هم قرار میدهند.
در نتیجه افراد با سیستمهای متفاوت در کنار یکدیگر قرار میگیرند و مشکلات، چالشها و ایدههایشان را با همدیگر در میان میگذارند. برای همین است که رویال کالج هنر رنج متفاوتی از دانشجو میگیرد و بیربطترینها را کنار هم میگذارد مثل معماری و فشن و پروژههای بین گروهی به آنها محول میکند و کالج موسیقی از استادها میخواهد پروژههایی که به تخصص آنها مربوط نیست را هم بررسی کنند.
اینروزها مطالعات بین رشتهای در تمام جهان اهمیت ویژهای دارد، چرا که در مطالعات بین رشتهای دیالوگ و تعامل اهمیت ویژهای پیدا میکند و من باور دارم که سرآغاز هر پیشرفت و موفقیتی با دیالوگ شروع میشود؛ دیالوگ که شاید از یک تقابل شروع شود، در ادامه چالش ایجاد کند و این چالش شروعی باشد برای بیشتر فکر کردن.
کمپانیهای صدساله یک ساعت از روز را به این اختصاص میدهند که دور هم نهار بخورند. دقیقاً مثل یک خانواده. و با این فعالیت به اینکه افراد از یکدیگر یاد بگیرند کمک میکنند. به گفته رویال کالج هنر، آنها زمان زیادی را صرف کردند تا به معماران ساختمان کالج بفهمانند چقدر غذاخوری برایشان اهمیت دارد و از آنها خواستند غذاخوری بزرگی در مرکز بسازند تا بتوانند همه افراد را در آن جمع کنند.
آیا شما میتوانید صدساله بشوید؟
بعد از همه اینها سؤال اصلی شما به عنوان صاحب کسب و کار موفق این است: “حالا من چکار کنم؟؟” بعد از تحقیقهایی که از این صدسالهها شد و در میان گذاشتن نتیجه این تحقیقها با 537 مدیر ارشد از 84 کمپانی، 12 سؤال طرح شد. شما با پرسیدن دائمی این سوالها خود را ارزیابی میکنید و اطمینان پیدا میکنید که در حال حفظ موفقیت و دستاوردهایی هستید که در طول کار کسب کردید.
شاید امروز برای همه این سوالها جوابی نداشته باشید اما این سوالها بحثها و چالشهای جالبی برای فردای شما به راه میاندازند. پس با ما همراه باشید و این سوالها را بخوانید و به آنها فکر کنید و پاسخ خودتان را برای آنها پیدا کنید و بسازید. و البته در کامنتها پاسخهایتان را با ما به اشتراک بگذارید.
هدف پایدار: کدام رفتارها و باورهایتان را میتوانید تغییر دهید؟ چطور میتوانید به جامعه شکل دهید و روی آن تأثیر بگذارید؟
اول از همه مشخص کنید که شما چه باورها و رفتارهایی را میخواهید در طول کار برای خود و نیروهای کارتان خلق کنید. مثلاً گوگل، فیسبوک و اپل واقعاً زندگی مشتریانشان را تغییر دادند و تسلا کمک کرد تا استفاده از انرژی پایدار تسریع شود.
چطور میتوانید کودکان (نیروهای آینده) را در کار خود درگیر کنید؟
مهارتهایی که در آینده نیاز خواهید داشت را مشخص کنید و راهی پیدا کنید که به کودکان کمک کنید این مهارتها را یاد بگیرند و از آنها استفاده کنند. به عنوان مثال: اپل و مایکروسافت راهنماها و نرمافزارهایی درست کردند که به کودکان کمک میکند کدنویسی را یاد بگیرند و بیبیسی مسابقه گزارشنویسی برای کودکان 5-13 سال برگزار میکند.
چه کسی در کمپانی شما دانش حیاتی و مهم برای کار شما دارد؟
این اشخاص را که در کمپانیهای صدساله بین 20-30 درصد نیروها بودند را شناسایی کنید و آنها را برای پستهای مدیریتی دریابید. سعی کنید آنها را تا 10 سال یا بیشتر در پست مدیریتی نگه دارید تا دانش، تجربه و قدرت تصمیمگیری آنها، به قول معروف در طول این سالها DNA شرکت را عوض کنند.
روند انتقال پستهای مدیریتی را چطور میتوانید پیش ببرید؟
آیا جایگزینها را از 4 سال قبل میتوانید مشخص کنید؟ آیا 1 سال برای جایگزینی پست وقت میگذارید؟ 80 درصد از مدیران موفق دنیا، همین روند را طی کردهاند. باید حساسیتهای تغییر پست را در نظر بگیرید و این تحویل پستها را با دقت انجام دهید و برای آن وقت بگذارید.
چه کسی باید شما را زیر نظر بگیرد؟
اگر در تکاپوی یک کسب و کار موفق هستید، از افراد دعوت کنید بیایند و ببینند که شما چه کار میکنید و چگونه کار میکنید و کارتان چه تاثیری بر محیط دارد؟ این کار موجب اعتمادسازی میشود و کارمندان را ترغیب میکند درستتر و بهتر کار کنند. به عنوان مثال جگوار از مشتریانش دعوت میکند روند ساخت اتوموبیل را از نزدیک ببینند.
شما هم بسته به اینکه کارتان چیست میتوانید از این شیوهها استفاده کنید و اگر کارتان به گونهای نیست که عین چنین کارهایی بتوانید بکنید، فکر کنید و از خلاقیتتان استفاده کنید: چگونه میتوانید افراد را به سمت خود بکشانید تا کار شما را زیر نظر بگیرند و با آن آشنا شوند؟
شما چطور میتوانید به دیگران کمک کنید؟
قاعدتاً برای همه افراد مقدور نیست که به شما سر بزنند. پس کارهای بزرگ و شگفتانگیز انجام بدهید و خودتان با دیگران به اشتراک بگذارید. مثلاً نایک و استارباکس کتابهایی چاپ کردهاند که در آن درباره موفقیتها، شکستها و تلاششان برای اوج گرفتن دوباره، توضیح میدهند، بریتیش ایرویز از بیبیسی خواست یک مستند درباره اینکه چطور کار میکنند بسازد و ساتوست ایرلاین از مشتریانش خواست تجربیاتشان را در وبلاگش به اشتراک بگذارند.
چطور میتوانید متخصصان را از بیرون به شرکت دعوت کنید؟
وقتی هسته مرکزی خود را سامان دادید و مطمئن شدید پایداری لازم را دارد، حالا باید برای بقیه قسمتها دائماً نوآوری کنید و نگذارید یکسری کار ثابت در طول سالها انجام بدهند. به عنوان مثال: شما میتوانید این کار را با استخدام فریلنسرها و مشاوران خبره انجام دهید یا از کارمندان خودتان بخواهید از شرکت خارج شوند و چنین کارهایی انجام بدهند.
اگر میخواهید یک کسب و کار موفق داشته باشید، مراقب باشید به هیچ وجه وارد جو چشم و همچشمی با رقبا نشوید. این کار شاید در کوتاه مدت باعث قدرت گرفتن شما بشود، اما جدیدترین تحقیقها ثابت کردهاند که در نهایت شما با به اشتراک گذاشتن تجربیات و مهارتها با رقبا پیشرفت خواهید کرد و قویتر خواهید شد.
در کار شما بهترین در دنیا کیست؟
اگر میخواهید یک کسب و کار موفق داشته باشید، بهترین متخصصها را در حوزه کاری خود پیدا کنید. به عنوان مثال: یک کمپانی ورزشی به اسم سیرک خورشید، قویترین ورزشکاران المپیک را انتخاب میکند و به آنها آموزش میدهند عملکرد بهتری داشته باشند. این رفتار را با تقلید از بهترینها اشتباه نگیرید. تقلید صرف هرگز باعث پیشرفت شما نمیشود، اما اگر شما کمپانی با اصول درست و عقاید مشخص باشید، ایده گرفتن از بهترینها و گنجاندن آن ایدهها در چارچوب فکری و کاری خودتان باعث پیشرفت شما خواهد شد.
چگونه میتوانید هر روز بهتر شوید؟
اگر میخواهید یک کسب و کار موفق داشته باشید، به جای اینکه بپرسید چقدر میتوانیم بزرگ شویم بپرسید چقدر میتوانیم خوب باشیم؟ راههایی پیدا کنید که منابع مالی، درآمد و نفوذ خود را بیشتر کنید تا یک کسب و کار موفق به وجود آورید. اگر میخواهید بزرگ باشید، سعی کنید کمپانیهای کوچک راه بیندازید و کمکم آنها را به هم وصل کنید به جای اینکه یک غول تأسیس کنید! به عنوان مثال: کمپانی ویرجین در هر کدام از دفاترش کمتر از 150 نیروی کار دارد.
موفقیتها و شکستهایتان را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر به دنبال یک کسب و کار موفق هستید، سعی کنید 1000 جهش کوچک رو به جلو داشته باشید به جای یک جهش خیلی خیلی بزرگ. به همان دلایلی که گفتیم، چون ریسکش کمتر است و باعث میشود دیگران نتوانند عیناً از شما تقلید کنند. به عنوان مثال: تویوتا همیشه محصولاتش را با دقت بسیار ارزیابی میکند تا راههایی برای بهتر شدن آنها پیدا کند. عجله نکنید. هیچ موفقیتی بزرگی با هیجان و یکشبه به دست نمیآید و اگر یکشبه آن را به دست آوردید به احتمال زیادی یکشبه هم آن را از دست خواهید داد. پس صبور و ثابتقدم باشید.
چگونه میتوانید چالش خلق کنید؟
اگر میخواهید یک کسب و کار موفق داشته باشید، پیدا کردن ایدههای نو برای شما بسیار مهم است. تا جایی که ممکن است از نیروها و استعدادها و منابعی که موجود دارید ایده بگیرید. افراد بسیار متفاوت را کنار هم بگذارید، دفتر کار را طوری طراحی کنید که افراد مجبور باشند دائماً در حرکت باشند و با همدیگر برخورد و چالش داشته باشند.
به عنوان مثال: کمپانی بیامو طوری دفاتر کارش را طراحی کرده که افراد مجبورند دائماً در آن حرکت کنند و دیسون مهندسها و طراحانش را در گروههایی قرار میدهد و ترکیب این گروهها را دائم تغییر میدهد.
چگونه میتوانید در کمپانی یک خانواده بزرگ تشکیل دهید؟
فکر کنید که چطور برنامهای ترتیب دهید که کارمندان با یکدیگر وقت بگذرانند. برای این با هم بودن، روزی 30-60 دقیقه در نظر بگیرید. آنها را دور هم جمع کنید تا ایدهها، مشکلات و چالشها را با هم به اشتراک بگذارند. به عنوان مثال: کمپانی گوگل سه وعدهٔ غذایی رایگان به کارمندان میدهد و آنها را در کافههایی سرو میکند که افراد در آن جا دور هم جمع میشوند. جالب است بدانید گوگل 170 کافه در محل کارش در نیویورک دارد.
مسئلهٔ مهمی که باید در نظرداشته باشید این است که تعادلی بین همه این موارد ایجاد کنید. یعنی سعی داشته باشید خودتان را در همه این حوزهها تقویت کنید نه اینکه در یکی بسیار قوی باشید و در یکی بسیار ضعیف. نباید آنقدر هسته مرکزی سنتی و بدون انعطافی داشته باشید که هیچ حرکت و پیشرفتی برایتان ممکن نباشد و در عین حال نباید آنقدر رادیکال و بیقانون باشید که از هم بپاشید.
و وقتی همه چیز بر وفق مراد پیش نمیرود اول این را بدانید که این مسئله طبیعی است و در مرحله بعد به سراغ هسته مرکزی خود بروید. ببینید آیا این هسته همان پایداری سابق را دارد؟ آیا شما در جهت اهدافتان مثل سابق در حرکت هستید؟ به امید اینکه کسب و کار موفق در ایران تعداد زیادی باشند. نه اینکه فقط خودمان پیشرفت کنیم!
از اینکه تا انتهای این مقاله در وب سایت استاد وب با موضوع:” 12 سؤال که هر کسب و کار موفق باید از خودش بپرسد؟”، همراه ما بودهاید متشکریم. امیدواریم از خواندن مطالب فوق لذت برده باشید و مطالب برایتان آموزنده، مفید و کاربردی واقع شده باشد. در زیر چند لینک برایتان قرار دادهایم که در صورت تمایل میتوانید آنها را مطالعه کنید: